کواترنری در ایران

مقدمه

اگرچه در پارهای از گزارشهای موجود، کواترنری را «دورانی» از تاریخ زمین دانستهاند، ولی بر اساس مصوبة 1989 انجمن بینالمللی علوم زمین IUGSچیزی به نام دوران چهارم زمینشناسی وجود ندارد و کواترنری سیستمی از دوران سوم است که به دو زیرسیستم پلیستوسن و هولوسن تقسیم میشود و لذا استفاده از واژة دوران چهارم نادرست است.

با وجود گستردگی و تنوع زیاد، دانستههای ما از زمینشناسی کواترنری ایران بسیار اندک است در حالی که امروزه «زمینشناسی کواترنری» یکی از شاخههای بنیادی علوم زمین است تا بتواند به پرسشهای موجود در بارة مناطق شهری، صنعتی، رویدادهای طبیعی، ایجاد سازههای بزرگ، لرزهزمینساخت ایران و پاسخ دهد


در زمینشناسی ایران، به طور معمول سنگها و نهشتههای پس از سازندهای کنگلومرایی پلیوسن – پلیستوسن (هزاردره، بختیاری) را به سن کواترنری دانستهاند که به طور دگرشیب (به جز در سواحل جنوبی دریای خزر) سنگهای کهنتر را میپوشاند و در بین آنها، نهشتههای آبرفتی – کوهپایهای، بادی و صحرایی – کویری بیشترین سهم را دارند. به همینرو، این باور وجود دارد که به دنبال رخداد زمینساختی آلپ پایانی، سرزمین ایران از آب خارج و ریختشناسی کنونی آن شکل گرفته است که از جمله نتایج آن، آغاز چرخههای فرسایشی است که از آن زمان تاکنون بر پوستة ایران تحمیل شده است. گفتنی است در برخی پهنههای ساختاری – رسوبی ایران، مانند بلندیهای کپهداغ، کوههای خاور ایران و حتی پهنههای وسیعی از البرز و ایران مرکزی و آغاز پدیدههای فرسایشی بسیار کهنتر از کواترنری است که در انجام آن، رخداد زمینساختی پیرنئن نقش بنیادیتری داشته است. افزون بر ردیفهای تخریبی انباشته شده در محیطهای قارهای، دریاچهای و دریایی، تکاپوهای ماگمایی دورة کواترنری سنگهای آذرین این زمان را به وجود آوردهاند. با توجه به عواملی مانند محیط رسوبگذاری، خاستگاه، چگونگی فرآیندهای هوازدگی و فرسایش، سنگهای کواترنری ایران را میتوان از انواع زیر دانست.

نهشتههای دریایی کواترنری

جدا از رسوبهای دریایی کواترنری ساحل مکران، در نواحی زیر پوشش دریای پاراتتیس (خزر جنوبی، کوهپایههای البرز شمالی، دشت مُغان، دشت گرگان – گنبد) نهشتههای کواترنری دریایی است. جدا از چیرگی محیط دریایی، در این نواحی، دگرشیبی آشکاری بین ردیفهای کواترنری و نئوژن وجود ندارد که به شرایط استثنایی شمال ایران اشاره دارد. ویژگیهای سنگی و زیستی نهشتههای کواترنری نواحی یاد شده، مشابه ردیفهای همزمان در جمهوری آذربایجان و ترکمنستان است و به همینرو به چند واحد سنگی زیر تقسیم میشوند که برش الگوی آنها در کشورهای همجوار شمال ایران است.

 سازند آپشرون (آبشوران) : در نواحی مشرف به خزر جنوبی، از جمله ایران، به نهشتههای آشکوب آپشرونین، سازند آپشرون گفته شده که متشکل از توالی ضخیم ماسه، مارن و لایههای صدفدار است که بر روی رسوبهای آقچهگیل قرار گرفته و با نهشتههای آشکوب باکو پوشیده میشود. در ایران این نهشتهها از نوع مارنهای آبی متمایل به خاکستری، سبز، ماسههای دانهریز و لایههایی شنی و کمی خاکستر آتشفشانی است که در دشت گرگان، سواحل استان مازندران و دشت مُغان شناسایی شدهاند. سازند آپشرون به سن پلیستوسن آغازی است ولی احتمال دارد لایههای آغازین آن به سن پلیوسن پسین باشد. در دشت گرگان، ضخامت این سازند از 450 متر در خاور تا 800 متر در باختر تغییر میکند. در دشت مُغان، چند رخنمون قابل قیاس با سازند آپشرون گزارش شده است (مستوفی، 1342(.

لایههای باکو : در نواحی مشرف به خزر جنوبی، از جمله ایران، به نهشتههای آشکوب باکووینBakuvian ، لایههای باکو گفته شده که بیشتر شامل رس و ماسه با صدفهای زیاد است. در ایران، این لایهها فقط در دشت گرگان و سواحل مازندران گزارش شده که متشکل از رس و ماسه محیطهای لبشور است و درجة سخت شدگی آنها خیلی کم میباشد. مزر پایینی و بالایی لایههای باکو همشیب است. ضخامت این نهشتهها در دشت گرگان از 360 تا 539 متر و در دشت مازندران از 570 تا 600 متر متغیر است.

نهشتههای پس از باکو : در چاههای اکتشافی دشت گیلان و مازندران، نهشتههای پس از باکو، شامل نهشتههای خزر قدیمی در زیر و نهشتههای خزر جدید در بالاست (موسوی، 1380(.

نهشتههای خزر قدیمیAncient Caspian ، تناوبی از مارنهای خاکستری متمایل به سبز و خاکستری آبیرنگ و ماسههای دانهریز سیمان نشده است که گاهی زبانههایی از ماسههای محیط آب شیرین، لایههای نازک شن و مقادیر زیادی صدف دارد. تغییرات ضخامت این نهشتهبه سمت فرونشست خزر و همچنین از خاور به باختر، درخور توجه است. از نظر همزمانی با تکاپو‏های یخچالی، خزر قدیمی کم و بیش با مرحلة حد واسط وُرم Wurm ، II و وُرم I همارز است. نهشتههای خزر جدید Neocaspian ، در پایین، بیشتر شامل ماسههای سخت نشدة آب شیرین است که بر روی آنها رسوبهای صدفدار زمان حال نشسته است. بر اساس دوکفهایها و شکمپایان موجود، سن این نهشتهها عهد حاضر (هولوسن) تعیین شده است.آغاز رسوبگذاری آشکوب خزر جدید به تقریب با دورة یخچالی وُرم IV همزمان بوده و در این زمان سطح دریای خزر در حدود 7 تا 9 متر زیر سطح دریای آزاد بوده است (هم اکنون سطح خزر 25 متر زیر سطح دریای آزاد است(.

نهشتههای بادی کواترنری

در نواحی به نسبت مسطح دامنههای شمالی البرز و حوضههای بستة داخلی، نهشتههای کواترنری بیشتر از نوع رسوبهای بادی است. اینها، مواد فرسایشی به بزرگی ماسه و یا کوچکتر هستند که به آسانی توسط باد جابهجا شده و به صورت تپههای ماسهای و یا لُسی انباشته میشوند.

باد نهشتههای «لُس» مانند کواترنری را به ویژه میتوان در سواحل خاوری دریای خزر (گرگان – گنبد) و قسمتهایی از کوههای هزارمسجد – کپهداغ دید که از نوع سیلت و کمی رُس و اغلب به رنگ نخودی روشن تا مایل به قهوهای هستند که به توسط باد حمل و در ابتدا مانند پوششی یکنواخت تمام منطقه را پوشاندهاند ولی با گذشت زمان، بر روی شیبهای تند فرسایش یافته و فقط در پشتة تاقدیسها، تپهها و دامنههای کمشیب، به صورت کلاهک باقیماندهاند. در داخل لُسها گاهی هملایههای رس یا سیلت وجود داردکه به نظر میرسد آب نهشتههای محیطهای بسته و دریاچهای هستند، چرا که این افقها، لایهبندی بسیار مشخص و صدفهای حلزون فراوان دارند. در درة اترک، ضخامت لُسها به 50 متر میرسد و فاقد لایهبندی هستند. در درة نکارود، و همچنین در حوالی گرگان نیز ضخامت قابل توجهی از لُس وجود دارد که وابسته به اقلیم سرد و خشک وُرم پسین و پس از وُرم دانسته شدهاند. لُسها، چون از سیلت و رس تشکیل شدهاند، دارای توان جذب و حفظ رطوبت هستند. به همینرو زمینهای زیر پوشش آنها برای کشاورزی مطلوب است. به باور پاشایی (1376)، با توجه به جهت بادهای غالب منطقه که بیشتر شمالی تا شمال باختری است، خاستگاه اصلی مواد لُسی در این منطقه رسوبهای سیلابی و تپههای ماسهای واقع در حاشیة فروافتادگی دریای خزر است.

در عین حال، نباید مواد رسیده از اروپای جنوب خاوری را نادیده گرفت.در کنارة کویرها، دشتهای بیابانی و بعضی از حوضههای بستة داخلی ایران تهنشستهای بادی کواترنری از نوع تپههای ماسهای (تلماسه) اند که به دو صورت برخان و یا تپههای کشیده Sifدیده میشوند. افزون بر آن، ماسه ورقهایSand sheet ، ماسه بادکوب Sand shadow، سیلک Silk، تپههای مواج Ondulation، هرمهای ماسـهای Ghouyd، تلهای گیاهـیNebka انواع دیگراز نهشتــههای ماسهای هستند که گاهی به غلط، به آنهـا «ریگ روان» گفته میشود. در نبکاها، ماسهها توسط پوشش گیاهی یا رطوبت تثبیت شدهاند و در سطح آنها لایههای نازکی از رس دیده میشود. بین اردکان و یزد نبکاها گسترش زیادی را دارند که نشانگر بیشهزار یا جنگل از گیاهان تاغ و گز در گذشته است. گستردهترین بادرفتهای ماسهای را میتوان در خاور دشت لوت دید که گسترهای بیش از 15000 کیلومترمربع را میپوشانند و به آنها «دریای ریگ» گفته میشود.

 جنوب جازموریان، شمال انارک، باختر بشرویه، مرز خاوری کویر بزرگ، شمال کاشان، کرمان، یزد، مرداب گاوخونی، اردستان و گناباد، از جمله نواحی هستند که تپههای ماسهای کوچک و بزرگ دارند. وسعت تپههای ماسهای ایران حدود 129600 هکتار برآورد شده است. انـدازة دانههای تخریبی این تپهها، در حدود 040/0 تا 2 میلیمتر است که از نظر درجه «ماسه» است. سنگشناسی ماسهها تغییرات زیاد دارد. فلدسپار، کوارتز، آمفیبول، گارنت از عمدهترین عناصر سازنده هستند که در بین آنها، کوارتز بیشترین سهم را دارد. تمرکز کانیهای صنعتی، به بعضی تپههای ماسهای ارزش اقتصادی داده که از آن جمله میتوان به تمرکز تیتانیم در ماسههای ساحلی خزر اشاره کرد.

نهشتههای کویری کواترنری

در گودترین مناطق بعضی از حوضههای آبریزWatershed فرعی ایران، مانند کویر نمک، کویر بَجستان، کویر زنگی احمد در دشت لوت، کویر بافق، دریاچة نمک کاشان و ، دشتهای به نسبت مسطحی با مشخصات ویژه، به نام «کویر» وجود دارد که با رسوبهای دریاچهای زمان حال، متشکل از تناوب لایههای رُسی، سیلت و نمک پوشیده شدهاند.

 خاستگاه کویرهای ایران از دو نوع است. یکی کویرهای فرسایشی، و دیگری فروافتادگیهای زمینساختی که به تدریج با مواد ریزدانة حاصل از تخریب بلندیها پوشیده و به دشتی هموار تبدیل شدهاند. شرایط حاکم بر کویرهای ایران، تابعی از مسایل آبشناختی، آب و هوایی، زمینشناسی سنگهای اطراف و نیز سنگ بستر است به گونهای که میتوان کویرها را به بخشهای گوناگون با ویژگیهای متفاوت تقسیم کرد. در یک نگاه کلی، بخشهای گوناگون پهنههای کویری، از حاشیه به مرکز عبارتند از مخروط افکنههای حاشیهای Fan Deltas، ناحیة مرطوب Wet zone، کفههـای رُسی Clay flat ، پوستـة نمکیSalt crust ، دریاچههای فصلی Seasonal lake و دریاچههای دایمی. پهنههای چندگانة یاد شده در همة کویرهای ایران عمومی ندارد و ممکن است بر اثر عملکرد عوامل گوناگون، هر کویر مشخصات ویژة خود را داشته باشد. به همینرو در زمینشناسی ایران، واژههایی مانند کویرهای رُسی یا کفی، کویرهای رُسی خیس، کویرهای رُسی همراه با پوستة نمکی، کویرهای رُسی مرطوب همراه با پوستة نمکی (نمکزار)، کویرهای دریاچههای موقت، کویرهای دایمی، مصطلح است. ضخامت نهشتههای کویری معلوم نیست ولی در ردیفرسوبی آنها میتوان لایههای سفید و سُرخ گچ و نمک را دید که با لایههای زرد و متمایل به سُرخ رُس و مارن شور تناوب دارند. تناوب نهشتههای رُسی و تبخیری نشانگر چرخههای آب و هوای خشک و پرباران است.

اگرچه کویرهای ایران یادآور تهنشستهای تبخیری کواترنری میباشند ولی پارهای از آنها، مانند کویر بزرگ، فروافتادگیهای زمینساختی هستند که از زمان میوسن و به احتمالی در اثر رخداد پیرنئن، از اوایل الیگوسن به وجود آمدهاند و با رسوبهای چینخوردة نئوژن پوشیده شدهاند . در بعضی از کویرهای ایران نهشتههای تبخیری به ویژه شورابهای جریانی انواع گوناگونی از نمکهای جامد و یا محلول دارند که گاهی مانندکویر کاشان، شورابهای کویر مرکزی در ناحیة خور و یا مرداب گاوخونی به دلیل داشتن نمکهای محلول ارزش اقتصادی دارند.

سنگهای آتشفشانی کواترنری

سنگهای آتشفشانی کواترنری نشانگر آخرین تکاپوهای ماگمایی ایراناندکه شکلگیری آتشفشانهای چینهای عظیم مانند سبلان، دماوند، تفتان، بزمان و  حاصل آن است. برخی از این آتشفشانها، از جمله بزمان و سبلان از زمانهای پیش از کواترنری فعال بودهاند، ولی مخروط اصلی آنها در کواترنری در طی فازهای تناوبی گدازهای و انفجاری و با انباشتهشدن مواد خروجی بر روی هم شکل گرفته است. افزون بر آن، در این زمان، گدازههای بازالتی قلیایی کواترنری نیز، از طریق شکستگیهای عمده، به سطح زمین رسیدهاند تا روانهها و سرتختهای بازالتی شمال باختر (ماکو، ارومیه) و خاور ایران (بلوک لوت) را بسازند. نوع و ترکیب شیمیایی سنگهای آتشفشانی کواترنری نشانگر آن است که منشأ بازالتها از گوشته است که گاه در اثر پدیدة تفریق بخشی و یا ذوب پوسته، سنگهای تراکی بازالتی، تراکی آندزیتی تا تراکیتی را به وجود آوردهاند. عمدهترین مراکز آتشفشانی پلیوکواترنری ایران در زیر بررسی میشوند :

آتشفشان دماوند : مخروط دماوند، شاخصترین آتشفشان چینهای کواترنری ایران است که ارتفاع آن از سطح دریا 5670 متر (5611 متر- وزیری، 1362)، ولی از زمینهای اطراف 2000 – 1600 متر است (شکل 6-15 الف). دامنة کوه، به وسیلة جریانهای گدازهای مکرر که بارها از قله و یا از مخروطهای فرعی سرازیر شدهاند و همچنین مواد آذرآواری شامل پامیس، توف و رسوبات لاهار پوشیده شده است (شکل 6-15 ب).گدازههای دماوند گسترهای به وسعت 400 کیلومتر را زیر پوشش دارد و قطر دهانة آتشفشان در حدود 400 متر است. قسمت مرکزی دهانه، به وسیلة دریاچهای از یخ پوشیده شده و در حاشیة آن دودخانهایی وجود دارد که زمینهای اطراف را به رنگ زرد در آوردهاند. جدا از دهانة فعلی، شواهدی از دهانههای قدیمی را میتوان دید.

 یکی از این دهانههای قدیمی در پهلوی جنوبی و در ارتفاع 100 متر قرار دارد که در حال حاضر، محل خروج گازها و دودخانها است. در پهلوی شمالی دماوند اثر دیگری از یک دهانة قدیمی به قطر حدود 9 کیلومتر دیده میشود که امروزه رودخانة نونال در آن جریان دارد. سنگهای دهانة قدیمی کمی بازیکتر از گدازههای جوان دماوند است. اگرچه بروس و همکاران (1977) با توجه به ترکیب شیمیایی گدازهها، دماوند را آتشفشانی دیررس و دور از زاگرس میدانند که در تشکیل آن برخورد صفحهها و پدیدة فرورانش از نوع خاص و ذوب پوستة اقیانوسی نقش داشته، ولی جایگاه این مخروط در محل تلاقی البرز خاوری و باختری این ذهنیت را تقویت میکند که تلاقی گسلهای عمیق پوسته، به ویژه انواع امتداد لغز شمال باختری و شمال خاوری، محل مناسبی برای رسیدن ماگما به سطح زمین بوده است.

 کهنترین گدازههای کواترنری دماوند از نوع بازالت قلیایی است که در نتیجة تفریق ماگمایی پرمایهتر از سیلیس، ظاهر شدهاند (ایران نژادی، 1370). به طور کلی، سنگهای دماوند از سه نوع بازیک، حدواسط و اسیدی هستند. انواع بازیک فقط شامل گدازههای بازالتی و تراکی بازالتی است ولی در انواع حدواسط و اسیدی، افزون بر گدازهها، سنگهای آذرآواری و اپیکلاستیک نیز وجود دارد. حجم اصلی کوه دماوند را سنگهایی تشکیل میدهند که از نظر سیلیس، حدواسط بودهو مقدار سنگهای بازیک، بسیار کمتر از دیگر سنگهاست، به گونهای که فراوانترین گدازههای دماوند از نوع تراکیت است.سنگهای بازیک که ممکن است از نوع بازالت قلیایی اولیویندار و تراکی بازالت باشند، کهنترین روانههای دماوند هستند که به ویژه در نواحی پلور و تینه دیده میشوند. بیشتر سنگهای دماوند از نوع حدواسط (63% < ( 52% < Sio2 و مقدار کمتری نیز از نوع اسید) (SiO < 63% هستند که به دو صورت گدازهها و سنگهای آذرآواری رخنمون دارند. گدازههای حدواسط تا اسیدی، شامل انواع تراکی آندزیت و تراکیت هستند که بر حسب مقدار کانیهای فرومنیزین به انواع فرعی متفاوتی تقسیم میشوند. این گدازهها حجم اصلی دماوند را تشکیل میدهند و در تمام جهات گسترش دارند. در بین سنگهای آتشفشانی دماوند، توفها جایگاه ویژه دارند که شامل انواع متعددی از توف شیشهای (در درة هراز و شمال دماوند)، توف تراکیتی (در قله)، توف شیشهای پامیسی (در تینه) هستند. جدا از سنگهای گفته شده، نهشتههای جریانی آذرآواری باختر دماوند و نهشتههای بلوک مانند از فرآوردههای آتشفشان دماوند هستند. به باور امامی (1379) از نظر ویژگیهای ژئوشیمیایی، سنگهای آتشفشانی دماوند تغییراتی از بازالت قلیایی تا تراکیت را نشان میدهند و این سنگها در نمودار Kuno همگی در قلمرو سری قلیایی قرار دارند.

آلنباخ (1966)، سن نخستین فوران دماوند را مربوط به اوایل وُرم Wurm میداند. در ضمن سنسنجی رسوبات دریاچهای ناشی از جریان گدازههای دماوند بر روی رودخانة لار، به روش کربن 14، سن 38500 سال را نشان داده است.

آتشفشان تفتان : آتشفشان تفتان در زون ساختاری نهبندان – خاش (کوههای خاور ایران)، در 50 کیلومتری شمال خاش و 99 کیلومتری جنوب – جنوب خاوری زاهدان قرار دارد. بلندی آن از سطح دریا 3940 متر و نسبت به زمینهای اطراف 2000 متر است. ساختار اصلی کوه شامل دو قلة مجزا است که بخشی زین مانند و باریک به هم وصل میشوند (گانسر، 1966). قلة جنوب خاوری تا اندازهای شکل مخروطی خود را حفظ کرده و با گدازههای آندزیتی ضخیم و جوان پوشیده شده است. دهانه در دامنة جنوبی قله قراردارد که قسمتی از آن در اثر انفجار و هوازدگی بعدی ویران شده است. خروج دودخان از دامنه و قله، ابرسفید و مشخصی را تشکیل میدهد که منظرة یک آتشفشان فعال را به خوبی نمایش میدهد. گدازههای تفتان مساحتی حدود 1300 کیلومترمربع را زیر پوشش دارند. نخستین تکاپوی آتشفشانی، در بیست کیلومتری شمال باختری قله فعلی بوده و سپس مراکز دیگری در خاور این نقطه فعال شدهاند. فعالیت این مراکز به صورت فورانهای انفجاری بوده و حاصل آن برشهای داسیتی و آگلومرایی است. آخرین تکاپوی انفجاری تفتان دو فاز انفجاری است که حاصل آن ایگنیمبریت دامنة جنوبی (شمال ترشاب) و توفهای گسترده در دشتهای اطراف آتشفشان است. فعالیتهای گدازهای تفتان، در کواترنری صورت گرفته که شامل گدازههای آندزیتی است که بر روی افقهای توف قبلی ریختهاند. بنابراین تفتان یک آتشفشان چینهای است که از پایین به بالا شامل سنگهای آذرآواری و گدازههای داسیتی در زیر، توف و ایگنیمبریت در وسط و گدازههای آندزیتی در بالاست که در بین آنها آذرآواریها و گدازههای داسیتی از همه بیشتر است..

مطالعة سنگشیمی و سنگزایی سنگهای آتشفشان تفتان نشان میدهد که تفتان، آتشفشانی کلسیمی - قلیایی است که ماگمای آن در نتیجة نیروهای فشاری و فاز کوهزایی نئوژن حاصل شده است. گفتنی است که تفتان یکی از مراکز آتشفشانی کمان ماگمایی حاصل از فرورانش پوستة اقیانوسی عمان به زیر منشور برافزایندة قارهای مکران است. دو مرکز آتشفشانی دیگر این کمان ماگمایی عبارتند از قلة بزمان در شمال جازموریان و کوه سلطان در پاکستان.

آتشفشانهای بازالتی پیرامون تفتان : آتشفشان بازالتی تخت رستم در 20 کیلومتری جنوب تفتان و آتشفشان کوه چاهشاهی در شمال ایرانشهر، از جمله بازالتهای جوان کواترنری ایران هستند. بازالتهای چاه شاهی بسیار جوان است به گونهای که روانههای آن، در مسیلها، هنوز به طور کامل تخریب نشدهاند. در هر حال، سن پرتوسنجی این بازالتها به روش پتاسیم – آرگون، کمتر از نیم میلیون سال است که این سن نیاز به بازنگری دارد و سنهای حدود چند ده هزار سال پذیرفتنی است.

آتشفشان بزمان : آتشفشان بزمان، در 115 کیلومتری شمال باختری ایرانشهر و 129 کیلومتری باختر خاش، شمال جازموریان و در پایانة جنوبی بلوک لوت قرار دارد. ارتفاع آن از سطح دریا 3490 متر و از زمینهای اطراف 2100 متر است.

مخروط اصلی بزمان، از نوع آتشفشان چینهای است که گدازههای آن از چند دهانه خارج شده است. این آتشفشان ساختار پیچیدهای دارد و انواع گدازهها، مانند آندزیت، داسیت و ریوداسیت به ویژه در دامنة خاوری آن فراوان است. مخروط اصلی مجموعهای از برشهای ایگنیمبریتی، پامیسی و گدازه است که به طور متناوب قرار گرفتهاند. تجزیة شیمیایی گدازههای جدید مقـدار 2 SiO را بیش از 62 درصد (داسیت و ریوداسیت) و مقدار k2Oرا کمتر از 2 درصد نشان میدهد (درویشزاده، 1965) از این نظر شباهت زیادی به آتشفشانهای جزایر کمانی دارد.

گفتنی است که آتشفشان بزمان بخش باختری زنجیرة آتشفشانی کمان ماگمایی زون فرورانش مکران است که در مقایسه با تفتان، فاصلة کمتری تا ژرفنا Trench دارد، به همینرو به نظر میرسد که صفحه فروروندة بخش بزمان، جدا از بخش تفتان بوده و شیب بیشتری داشته است. به همینرو شاید بتوان پذیرفت که ماگماتیسم بزمان کهنتر از تفتان است.

آتشفشان سهند : آتشفشان سهند در 40 کیلومتری جنوب تبریز قرار دارد و ارتفاع آن از سطح دریا 3695 متر است. سهند مخروط بسیار پهن و گستردهای از تناوب منظم گدازه و خاکستر است که چینهبندی منظم دارد و گسترهای حدود 4500 کیلومترمربع را زیر پوشش دارد .

سهند بیشتر از نوع گدازههای ریولیتی، داسیتی و آندزیتیاند که در بین آنها توفها و خاکسترهای فراوان دیده میشود. وجود خاکستر با قطعات پامیس در فواصل بسیار دور از قله (مراغه، میانه، بستانآباد) نشان میدهد که فورانهای انفجاری سهند بسیار شدید بوده است. تغییرات سن پرتوسنجی گدازههای سهند، بین 12 (میوسن میانی) تا 14/0 میلیون سال است (معین وزیری، امین سبحانی، 1365). تغییرات سن پرتوسنجی و وجود نهشتههای آتشفشانی – آواری در بین توفها و گدازهها نشان میدهند که آتشفشان سهند در چند مرحله فعالیت داشته و در بین مراحل فعالیت،‌ آرامش نسبی همراه با فرسایش برقرار بوده است. سیمای لایهای سنگها، دانهبندی رسوبات و وجود آثار انواع ماهی در خاکستریهای خلعت پوشان تبریز سبب شده تا معین وزیری و امین سبحانی (1365)، بر این باور باشند که سهند به صورت جزیره و یا شبه‌جزیره کوهستانی بوده که با دریایی کمژرفا احاطه میشده و مواد آتشفشانی ورودی به این محیط، به کمک جریان آب، به صورت یکنواخت در سطحی وسیع پراکنده میشدند.سهند، تودة آذرین خروجی است که به صورت کلاهکی بر روی پایهای از سنگهای رسوبی به سنهای مختلف قرار گرفتهاست.

ضخامت مواد آتشفشانی بیش از 800 متر برآورد شده است و در یک نگاه کلی، مواد آتشفشانی تشکیل دهندة سهند به ترتیب از پایین به بالا، عبارتند از کنگلومرای آتشفشانی، افقهای پامیسدار و گدازههای آندزیتی، تناوبی از لایههای آگلومرایی، روانههای برشی و لاهار و گدازههای داسیتی. بدینترتیب، با توجه به وضع چینهشناسی، سهند را میتوان نوعی کلاسیک از یک آتشفشان چینهای دانست.امامی (1370) بر اساس دادههای جدید، بر این باور است که:

* در سهند تغییر و تحولات ماگمایی در طول زمان صورت گرفته و این تحولات ناشی از تفریق ماگمای اصلی بر اثر نیروی گرانش میباشد. به گونهای که، در محفظة ماگمایی، از ماده مذاب اولیه با ترکیب آندزیتی (آندزیت قرمز گل)، سنگهای اسیدی شامل داسیت و ریوداسیت به وجود آمده است.

* با توجه به ترکیب شیمیایی سنگها، به نظر میرسد که ماگمای تشکیل دهندة سنگها از ذوب بخشی پوستة زیرین حاصل شده باشد.

* با توجه به نتایج زمینگاهشماریGeochronology ، مراکز آتشفشانی سهند از اواسط میوسن تا اواخر پلیستوسن، به طور متناوب فعال بودهاند.

آتشفشان سبلان : آتشفشان سبلان در 40 کیلومتری جنوب باختری اردبیل و در 25 کیلومتری جنوب خاوری مشکینشهر قرار دارد. ارتفاع آن از سطح دریا 4820 متر و گدازههای آن، سطحی معادل 1200 کیلومترمربع را زیر پوشش دارند. آتشفشان سبلان سه قله دارد که به دلیل فروریختگی به شدت فرسوده است. قلة بلندتـر «سبـلان سلـطان» و دو قلة دیگر «هــرمداغ» یا سبلان کوچک و «آقامداغ» یا کسری نام دارند. در بلندترین قله دریاچهای وجود دارد که به احتمال باقیماندة دهانة آتشفشان است. آتشفشان مرکزی بر روی یک فرابوم خاوری – باختری از گدازههای ائوسن، فوران کرده است.آتشفشان سبلان از نوع نقطهای و مخروطهای آتشفشان چینهای است که از نظر ساختار و حجم، شبیه آتشفشانهای حاشیة قاره است، ولی از نظر ترکیب شیمیایی شباهتی با انواع حاشیة قارهای ندارد.

در کار بازنگری شدة دیدون و ژُمن (1976) توسط ریو و باباخانی (1978)، فازهای شکلگیری سبلان به شرح زیر بیان شده است :

1.فازگدازهای سبلان قدیم، که شامل 5 مرحلة ماگمازایی جداگانه است.

2.فاز فرونشینی کالدرا و فعالیت انفجاریکه با انباشت حدود 100 متر نهشتههای آذرآواری در دامنة شمالی همراه بوده است.

3.فاز تشکیل گنبدها و جریانهای گدازة سبلان جدید که با تشکیل روانههای تراکی آندزیت تا داسیت و شکلگیری بلندترین قسمت آتشفشان همراه بوده است.

 

به نظر میرسد که تحولات ماگمایی این آتشفشان را نباید به صورت یک تفریق ساده در نظر گرفت، بلکه به احتمال در روند عادی افزایش اسیدیته در حین تفریق، بازگشت به خصوصیت بازیک نیز صورت گرفته است.گفتنی است که، تکاپوی قدیمی سبلان از ائوسن شروع شده ولی آنچه که کوه سبلان را به وجود آورده در پلیوسن شروع به فعالیت کرده و تا آخرین دورة یخچالی ادامه داشته است. در یک نگاه کلی، در کوه سبلان سه سری آتشفشان قابل تشخیص است :

نخست، سری پیش از پیدایش کوه سبلان که در واقع شامل گدازههای میوسن و از جنس لاتیت – بازالت است.

دوم، سری پیش از پیدایش کالدرا از جنس لاتیت – آندزیتکه به داسیت متحول شدهاند.

سوم، سری پس از پیدایش کالدرا، یا سری بالایی که بخش اصلی آن ترکیب داسیتی دارد.

سری دوم و سوم در پلیو – کواترنری به وجود آمدهاند.

بازالتهای کواترنری آذربایجان : این سنگها که حاصل آخرین مرحلة آتشفشانی در ایران هستند، با ترکیب کانیشناسی اولیوین بازالت گسترش متفاوتی در مناطق ماکو ، سیهچشمه، اهر، کلیبر، مشکینشهر، باختر دریاچة ارومیه و ... دارند. اگرچه همة سنگهای موردنظر ترکیب کانیشناسی بازالتی دارند ولی ترکیب شیمیایـــی آنها یکسان نیست و از این نظر میتوان آنها را به دو گروه تقسیم کرد.

بازالتهای نــوع اول با بافت پورفیــری که ترکیب شیمیایی آنها مانند بازالتهـای قلیایــی است و دیگری بازالتهای نوع دوم که به ندرت پورفیریبوده و ترکیب شیمیایی آنها از نوع غنی از آلومین است.جدا از مناطق آذربایجان و کردستان، سنگهای آتشفشانی کواترنری را میتوان در گسترههای وسیعی از خاور ایران (جنوب طبس، جنوب بیرجند، نهبندان و ...) دید که به طور عموم به نام بازالتهای کواترنری شهرت دارند ولی وثوقی عابدینی (1376) بر این باور است که به جز جنوب بیرجند و جنوب فردوس، در دیگر مناطق، روانههای مذکور از انواع آندزیت تا داسیت با ماهیت قلیایی هستند و از این دیدگاه، پیوند ماگمای اولیه با کافت حتمی است.