سنگهای ژوراسیک کپهداغ، به جز حالتهای استثنایی، رخسارة یکسان با سنگهای همزمان در البرز دارند. این شباهت به اندازهای است که تعیین و حتی برآورد مرز میان کپهداغ و البرز خاوری را دشوار میسازد.
در این ناحیـــه، توالی به نسبت ستبــری (گاهــی بیش از 1800 متر) از شیل و ماسهسنگ تیرهرنگ به نــام « سازند کَشَفرود » وجود دارد. سنگشناسی و سیمای عمومی برونزدهای سازند کَشَفرود یادآور نهشتههای زغالدار ژوراسیک دیگر نواحی ایران است، ولی بر خلاف نهشتههای رودخانهای، کولابی، دریاچهای دیگر نواحی ایران، سازند کَشَفرود از نوع فلیش توربیدایت است که بخشی از آن در حوضههای رسوبی ژرف (گاهی بیش از 1000 متر) نهشته شدهاند. با وجود تفاوتهای آشکار، سازند کَشَفرود را میتوان نخستین چرخة رسوبی ژوراسیک کپهداغ دانست.
دومین چرخة رسوبی ژوراسیک این پهنه (کپهداغ) به سن باژوسین میانی تا ژوراسیک پسین و حتی کرتاسة پیشین است که به طور دگرشیب، سطوح فرسوده کهن را میپوشاند. دگرشیبی پیش از باژوسین، یادآور عملکرد رویداد سیمرین میانی دیگر نواحی ایران است. بنابراین، همانند دیگر نقاط ایران، مرز پایینی دومین چرخة رسوبی ژوراسیک کپهداغ، با رویداد سیمرین میانی آغاز میشود و مرز بالایی آن به رویداد زمینساختی سیمرین پسین است. سنگهایـی که در این فاصلة زمانی برجای گذاشته شدهاند، « سازند چمنبید »، « سازند خانهزو »، « سازند مزدوران » و بخش پایینی « سازند شوریجه » هستند. سازندهای خانهزو، چمنبید و مزدوران، نشانگر محیطهای رسوبگذاری از نوع دریای باز با ژرفای متوسط تا زیاد است. سن بخش پایینی سازند شوریجه، ژوراسیک پسین بوده و نشانگر رخسارههای پسروندة دریای ژوراسیک است.مطالعة دیرینه جغرافیا کپهداغ (افشارحرب، 1373) گویای آن است که به دلیل نداشتن شواهد سنی، بحث دربارة جغرافیای دیرینة باژوسین پیشین دشوار است، ولی در نیمة دوم این آشکوب، در مرکز و باخترکپهداغ، بر اثر تجمع گلهای آهکی، رسوبهای سازند چمنبید نهشته شده است. ولی در خاور حوضه یعنی در شمال فرابوم آقدربند، در حوضههای ژرف، رسوبهای نوع فلیش (قسمت بالای سازند کَشَفرود) تشکیل میشده و در اواخر باژوسین با پر شدن حوضة خاوری، دریا از خاور کپهداغ پسروی کرده است.
در زمان باتونین، در مرکز و باختر حوضه، رسوب گلهای آهکی در محیط احیاکننده و به نسبت ژرف (سازند چمنبید) ادامه یافته است. وجود زیای دریایی به ویژه آمونیت فراوان، ارتباط این دریا را با دریاهای آزاد نشان میدهد. برخلاف حوضة ژرف مرکزی – باختری، نواحی سرخس و گرگان، به صورت خشکی بوده که در معرض فرسایش ملایم قرار داشت.
در زمان کالووین، تجمع گلهای آهکی سازند چمنبید محدود به بخش مرکزی – باختری نبوده بلکه حوضة مذکور، به صورت باریکهای محصور میان دو سکوی کم ژرفا تا شمال خاوری مشهد گسترش داشته است. در ضمن، دشت سرخس با سکوی کربناتهای کم ژرفا و پر انرژی پوشیده میشد در حالی که دشت گرگان، همچنان به صورت خشکی بوده است.
در آغاز آکسفوردین، در نواحی سرخس، بجنورد، قوچان، مشهد، بینالود و آلاداغ، سکوی کربناتی عمیقی وجود داشت که مرکز بیشینة آن در ناحیة کلات بوده است. ولی در آکسفوردین پسین، خطالقعر و مرکز بیشینة رسوب به خاور حوضه تغییر مکان داده است. در این سکوی کربناتی، گل کربناتی به شکل سازند چمنبید و یا در بخشهای کم ژرفا و پر انرژیتر، به صورت آهک با رخسارة مزدوران بر جای گذاشته شده است. در زمان کیمریجین پیشین، سکوی کربناتی همچنان در ناحیة کلات، بجنورد، شیروان و قوچان قرار داشت و گلهای کربناتی آن یا در محیطی احیا کننده و یا در محیط کم ژرفا رسوب میکرد. در ضمن با پیشروی دریا به سمت باختر، دشت گرگان نیز پوشیده شد ولی در دشت سرخس مرداب کوچکی وجود داشت که در آن گچ رسوب میکرد. در آغاز کیمریجین پسین، دریا کم عمقتر شد و ورود مواد آواری به ویژه در ناحیة قوچان و مشهد، به میزان درخور توجه بوده است. در کیمریجین پسین، با پسروی دریا از خاور به باختر، نواحی جنوبی و خاوری حوضه به خشکی تبدیل شد، ولی در پایانة باختری حوضه، محیط دریایی تداوم داشت به گونهای که رسوبگذاری آهکهای سازند مزدوران تا آشکوب تیتونین و حتی بریازین به درازا کشیده است.
بررسی جغرافیای دیرینة باژوسین پسین – تیتونین پهنة کپهداغ نشان میدهد که جدا از پسروی و پیشرویهای محلی، محیط رسوبی دومین دورة رسوبی ژوراسیک، از نوع محیط دریایی باز بوده و از این نگاه، همانندی کافی با دیگر نواحی ایران دارد.
سازند کَشَفرود : نهشتههایی که به نام سازند کَشَفرود (گُلداشمیت، 1911) نامگذاری شده، بیشتر از نوع شیلهای تیرهرنگ، ماسهسنگ و کمی سنگآهک و کنگلومرا است که از نگاه رخسارة سنگی و سیمای برونزدها، شباهت زیادی به رسوبهای زغالدار ژوراسیک البرز و ایران مرکزی دارد.
بُرش الگوی این سازند در سال 1977 توسط مدنی در 15 کیلومتری خاور روستای بَغبَغو (سر راه مشهد به معدن زغالسنگ آقدربند) اندازهگیری شده است. بر پایة این مطالعات سازند کَشَفرود ترکیب سنگشناسی همگن و پایدار دارد. بخش پایینی این نهشتهها از نوع رسوبهای آواری درشتدانه و بخش بالایی آن نشانگر نهشت در آبهای ژرف است. تغییرهای جانبی رسوبها نیز همچنان ناچیز است. ولی، به طــور معمـول، اندازة دانهها از جنوب و خاور به سمت شمال و باختر کاهش مییابد. به همین دلیل این باور وجود دارد که نهشتههای سازند کَشَفرود حاصل فرسایش برجستگیهای تریاس و یا فرابومهای کهنتر است که در جنـــوب حوضة کپـهداغ قرار داشته و مواد آواری حاصل از فرسایش از سمت جنـــوب به داخل فرونشستی خاوری – باختری، به درازای 500 کیلومتر، منتقل میشد. به باور مدنی (1977) نهشتههای برجای گذاشته در این حوضه، سه رخسارة رسوبـی شاخص از نوع شیل سیاه، توربیدایت و رخسارة پیشدلتایی Pro - delta دارند که در دو محیط به طور کامل متفاوت بر جای گذاشته شدهاند. به گفتة دیگر، بیشتر سازند از نوع فلیش توربیدایت و معرف نواحی ژرف مغاکی است و سهم ناچیزی از آن، نهشتههای غیر توربیدایت محیطهای دریایی کم ژرفا هستند. لایههای شیلی کَشَفرود مواد آلی فراوانی دارد و پذیرفته شده که منشأ گاز میدان خانگیران از سازند کَشَفرود است.سازند کَشَفرود با دگرشیبی آشکار و یک کنگلومرای پیشرونده، رسوبهای تریاس بالا را میپوشاند. در بالا، سازند کَشَفرود ممکن است با سازند چمن بید (ژوراسیک میانی) و یا سنگآهکهای سازند مزدوران (ژوراسیک بالایی) همبر باشد. این ارتباط همشیب است. در خاور ناحیة سرخس، سازندهای چمنبید و مزدوران وجود ندارد و مرز بالای کَشَفرود به آواریهای سُرخرنگ سازند شوریجه است.
نخستین گزارش مستند در بارة سن سازند کَشَفرود، از کلاپ (1940) است که سن ژوراسیک پیشین (توآرسین) را بیان میکند. بر پایة همین گزارش، بخش بالایی سازند کَشَفرود دارای آمونیت و روزنهداران ژوراسیک میانی است. ولی مدنی (1977) و سیدامامی (1994) سازند کَشَفرود را به سن باژوسین پسین تا باتونین پیشین دانستهاند. این تفاوت دیدگاه، حاصل تغییر رخسارة سازند چمنبید به انواع آواری است که در بخش خاوری کپهداغ برای بیشتر ردیفهای مزوزوییک عمومیت دارد و سبب شده تا سازند چمنبید به جای سازند کَشَفرود در نظر گرفته شود.
از نظر مقایسه منطقهای و همارزی، اتفاقنظر وجود ندارد. افشار حرب (1373) سازند کَشَفرود را از نظر سن و رخساره، با بخش بالایی گروه شمشک قابل قیاس میداند، ولی سیدامامی (1994) بر این باور است که سازند کَشَفرود، یک واحد سنگی دریایی و توربیدایت است که نمیتواند معادل تمام و یا بخشی از گروه شمشک باشد. دادههای منطقهای بیشتر مؤید نظر افشارحرب است و آنچه که در ناحیة سفیدسنگ به عنوان سازند کَشَفرود دانسته شده، در واقع ردیفهای پیشروندة سازند چمنبید است که در خاور کپهداغ رخسارة آواری مایل به سبز دارد و حتی از نظر سیمای ظاهر با سازند کَشَفرود قابل قیاس نیست.
سازند مارنی چمنبید : رسوبهای باژوسین بالایی - آکسفوردین بخش باختری پهنة کپهداغ، از نوع نهشتههای مارنی تیرهرنگ، قیری، پیریتی و آمونیتدار به همراه سنگآهکهای نازکلایه با توان نفتزایی و گاززایی است و در کنار راه اصلی بجنورد به گنبد کاووس، اطراف روستای چمنبید، بیشترین گستردگی را دارد. به همینرو افشارحرب (1970)، به این نهشتهها « سازند چمنبید » نام داده است. وی بُرش الگوی سازند چمنبید را در 5/3 کیلومتری باختری روستای چمن بید (60 کیلومتری باختر بجنورد) مطالعه کرده است که فاصلة آن تا کنار راهاصلی بجنورد – گنبدکاووس حدود یک کیلومتر است. در این محل، سازند چمن بید 1722 سنگآهک ریز بلور و پیریتدار خاکستری تیره تا سیاه با تناوبهایی از شیل تیره رنگ و مارن است. اگرچه رخسارة سنگی سازند تغییر چندانی ندارد، ولی تغییر ستبرای آن درخور توجه است. برای نمونه در 18 کیلومتری جنوب بُرش الگو، ستبرای سازند از 1722 متر به 316 متر کاهش مییابد. گاهی نیز (بُرش درختبید) این سازند فقط 70 متر ستبرا دارد.
در محل بُرش الگو، سازند چمنبید با نهشتههای شیلی « سازند باشکلاته » همبری همساز و تدریجی دارد، ولی در نقاطی که سازند چمنبید با سنگهای کهنتر از لیاس همبر است، مرز پایینی دگرشیب و لایههای آغازین آن آواری – کنگلومرایی است. در بُرش الگو و دیگرنقاط کپهداغ، مرز بالایی سازند چمنبید با سازند مزدوران همساز است ولی تغییرهای سنگشناسی بین دو سازند، به نسبت ناگهانی است. گاهی در این مرز سنگالهای آهنی وجود دارد که ممکن است نشانگر ناپیوستگی رسوبی محلی بین دو سازند باشد.بهترین رخنمونهای سازند چمنبید را میتوان در کپهداغ باختری دید. در کپهداغ خاوری این سازند تنها در دو محل برونزد دارد. گاهی سازند چمنبید تغییر رخساره میدهد و به سنگ آهکهای کم عمق، آواری و ستبرلایة سازند مزدوران میرسد و گاهی نیز چمنبید قابل تشخیص نیست و سازند مزدوران به طور کامل جایگزین آن میشود.مطالعات دیرینهشناسی نشان میدهد که سن سازند چمنبید در بُرش الگو، باژوسین پسین تا آکسفوردین است. ولی در خاور کپهداغ، آشکوبهای باتونین و کالووین زیرین وجود ندارد و لایههای آغازین چمنبید سن آکسفوردین دارد. جایگاه چینهشناسی و نیز رخسارة سنگی سازند چمنبید درخور قیاس با مارنهای سازند دلیچای (البرز) و نیز سازند بَغَمشاه (ایران مرکزی) است ولی تغییرات سنی آن به گونهای است که این سازند (چمنبید)، همچنان میتواند با بخش پایینی سازند لار و یا سنگآهکهای اسفندیار همارز باشد.
سازند آهکی خانهزو : در بخش کوچکی از کپهداغ خاوری، ردیفی از سنگآهکهای ستبر لایه و گاه صخرهساز وجود دارد که در روی فلیش توربیدایتهای سازند کَشَفرود و در زیر نهشتههای مارنی – آهکی سازند چمنبید قرار دارند. با وجود جایگاه چینهشناسی متفاوت، سیمای ظاهری این سنگها به طور کامل همانند رخسارة کربناتی سازند مزدوران است، ولی افشارحرب (1373) این نهشتههای کربناتی را یک واحد سنگی مستقل دانسته و به آن « سازند خانهزو » نام داده است. چنین به نظر میرسد که سنگآهکهای خانهزو، واقع مربوط به بخشهای کم عمق دریای چمنبید باشد.
سازند آهکی مزدوران : در ناحیة کپهداغ، سازند مزدوران آخرین واحد سنگچینهای کربناتی ژوراسیک و سنگ مخزن اصلی میدان گازی خانگیران است که برش الگوی آن در خاور روستای مزدوران (مزداوند – مرزداران) در 80 کیلومتری خاور مشهد و سر راه مشهد به سرخس قرار دارد. در اینجا ستبرای این سازند 420 متر است و بیشتر از سنگآهکهای میکریتی ستبر لایه و کوهساز با رگهها و یا گرهکهای چرت تشکیل شده است. ولی لایههای مارن و شیل نیز دارد. بخش چرتدار سازند مزدوران مربوط به ژرفترین بخش دریای ژوراسیک (لاسمی، 1373). به نظر آدابی (1369)، مقاطع نازک سنگآهکهای مزدوران شامل بسیاری زیادی از دانههای اسکلتی و غیر اسکلتی (ائولیتها، درونآواریها، کمی پلت)، مقدار فراوانی سیمان اسپاری، میکرایت، دولومیتهای تشکیل شده در مرحلة نخست دیاژنز، دولومیتهای تشکیل شده در مراحل آخر دیاژنز و سرانجام مقداری رسوبهای تبخیری (گچ) است که دو نوع فشردگی مکانیکی و شیمیایی بر آن تحمیل شده است.در مورد روند دیاژنز کربناتهای مزدوران دو نظر وجود دارد. آدابی (1370) دریای مزدوران را برای رسوب آراگونیت مناسب میداند. در حالی که لاسمی (1373)، با توجه به بافت سیمانها و ساختار شعاعی و هم مرکز ائولیتها، شرایط حاکم بر دریای ژوراسیک بالایی کپهداغ را برای رسوب کلسیت مناسب دانسته است. به باور لاسمی، سازند مزدوران در یک سکوی کربناتی کم ژرفا بر جای گذاشته شده که در مجاورت دریایی ژرف قرار داشته، است و نوع رخسارهها به گونهای است که چهار محیط کشندی، لاگونی پشت سد، سد حاشیة فلات قاره و دریای باز قابل شناسایی است.در بیشتر برشها، سن سازند مزدوران، آکسفوردین – کیمریجین است ولی مرزهای بالا و پایین آن در همه جا همزمان نیست.
سنهای جوانتر از کیمریجین (نئوکومین) در برش کوه کورخود و بُرش خاور گنبد کاووس و سنهای کهنتر از آکسفوردین (کالووین) در خاور تاقدیس خور گزارش شده است.سازند مزدوران سنگ مخزن اصلی میدانهای گازی شمال خاور ایران (میدان خانگیران) است و به همین رو از نگاه اقتصادی در خور توجه است.
از نگاه رخسارة سنگی، سازند مزدوران شباهت کامل با سنگآهکهای ژوراسیک بالای کوههای البرز (سازند لار) دارد. تشابه آن با سنگآهک سازند اسفندیار در ایران مرکزی و حتی بخش بالایی سازند سورمه در کوههای زاگرس در خور توجه است.سنگ رخسارة بُرش الگوی سازند مزدوران ثابت نیست. در بعضی نقاط در نیمة پایینی و یا در بخش بالایی آن تناوبهای تبخیری (گچ و انیدریت) وجود دارد و یا گاهی سازند مزدوران به سازند چمن بید تغییر رخساره میدهد. بیشترین تغییر رخساره را میتوان در خاور کپهداغ دید. در اینجا ستبرای سازند کمتر از 200 متر و بیشتر از نوع رسوبهای تخریبی دارای چینهبندی متقاطع و آثار گیاهی است (شبستری، 1369). موسوی حرمی (1368) رخسارة آواری سازند مزدوران را از سه نوع « آهکی - دولومیتـی »، « آواری – تبخیری » و « آهکی – ماسهسنگی » میداند. به گزارش افشار حرب (1373)، در ناحیة شوریجه، تنها زبانة کوچکی از رخسارة کربناتی سازند مزدوران باقی مانده و بخش عمدة سازند، به ماسهسنگ تبدیل شده است. در حالی که، به سمت شمال باختری، ستبرای نهشتههای کربناتی سازند مزدوران افزایش مییابد، تا جایی که در روستای سیبزار، ضخامت به 1400 متر میرسد.