با نظری بر روابط زمینساختی، چینهشناسی، نوع رخسارهها و نیز شرایط محیطی، سنگهای ژوراسیک ایران مرکزی تاریخچة سنگی و زیستی مشابه با کوههای البرز دارد، به گونهای که به جز موارد استثنایی، تفکیک واحدهای سنگچینهای ژوراسیک در این دو پهنه (البرز و ایران مرکزی) چندان ضروری نبوده است. به سخن دیگر، همانند البرز، در ایران مرکزی هم میتوان سنگهای زمان ژوراسیک را در دو چرخة رسوبی زغالدار (گروه شمشک) و چرخة رسوبهای دریایی (گروه مگو) جای داد که مرزهای زیرین و بالایی آن منطبق بر رویدادهای زمینساختی است.
سنگهای ژوراسیک صفحة زاگرس، به عنوان بخشی از نهشتههای دریای تتیس جوان، در مقایسه با دیگر نواحی ایران، در شرایط رسوبی به طورکامل متفاوت بر جای گذاشته شدهاند. به همین رو، رخسارة سنگی – زیستی آنها متفاوت از سایر نواحی ایران است. با وجود این، در گسترة وسیع زاگرس، سنگهای ژوراسیک در همه جا هم رخساره نیستند، به سانی که میتوان این سنگها را به سه گروه مجزا با سه رخسارة متفاوت زیر تقسیم کرد (مطیعی، 1372) :
سنگهای ژوراسیک کپهداغ، به جز حالتهای استثنایی، رخسارة یکسان با سنگهای همزمان در البرز دارند. این شباهت به اندازهای است که تعیین و حتی برآورد مرز میان کپهداغ و البرز خاوری را دشوار میسازد.
در این ناحیـــه، توالی به نسبت ستبــری (گاهــی بیش از 1800 متر) از شیل و ماسهسنگ تیرهرنگ به نــام « سازند کَشَفرود » وجود دارد. سنگشناسی و سیمای عمومی برونزدهای سازند کَشَفرود یادآور نهشتههای زغالدار ژوراسیک دیگر نواحی ایران است، ولی بر خلاف نهشتههای رودخانهای، کولابی، دریاچهای دیگر نواحی ایران، سازند کَشَفرود از نوع فلیش توربیدایت است که بخشی از آن در حوضههای رسوبی ژرف (گاهی بیش از 1000 متر) نهشته شدهاند. با وجود تفاوتهای آشکار، سازند کَشَفرود را میتوان نخستین چرخة رسوبی ژوراسیک کپهداغ دانست.
اگرچه در حال حاضر در مورد مرز ژوراسیک و کرتاسه اتفاق نظر جهانی وجود ندارد، ولی با استناد به جدول زمانی تهیه شده توسط اتحادیة بینالمللی علوم زمین IUGS ، حد ژوراسیک – کرتاسه در مرز دو آشکوب تیتونین (در زیر) و آشکوب بریازین (در بالا) است.
به باور عموم، در ایران، مرز ژوراسیک و کرتاسه با رویداد کوهزایی سیمرین پسین مشخص میشود. ولی یافتههای زمینشناسی جدید بیانگر آن است که در بیشتر نواحی ایران، گذر از آشکوب تیتونین (ژوراسیک) به آشکوب بریازین (کرتاسه) با آرامش نسبی زمینساختی و پیوستگی رسوبگذاری بوده است و حتی در پارهای نقاط، سنگهای رسوبی پلاژیک در این مرز نشانگر بیشینة ژرفای حوضه در مرز ژوراسیک به کرتاسه است.
مقدمه
ویژگیهای سنگی و زیستی ژوراسیک ایران نشانگر چند ناآرامی زمینساختی است که در بین آنها سه رویداد سیمرین میانی، به سن باژوسین – باتونین، طبسین به سن ژوراسیک پسین و سیمرین پسین به سن ژوراسیک پسین – کرتاسة پیشین از همه مهمتر است. در بین رویدادهای زمینساختی یاد شده، فاز سیمرین میانی نشانههایی از چینخوردگی، ماگماتیسم و دگرگونی دارد. شواهد رویداد طبسین بیشتر به صورت ناپیوستگی در رسوبگذاری است که گاه به ویژه در زون سنندج – سیرجان، با ماگمازایی همراه است. ولی رویداد سیمرین پسین، تنها با پسروی دریا و برقراری حوضههای رسوبی قارهای همراه بوده است. به همینرو، بخش درخور توجهی از تکاپوی ماگمایی و دگرگونی ژوراسیک ایران، در ارتباط با رویداد سیمرین میانی است و بر خلاف باور موجود، فاز سیمرین پسین در این مهم بی نقش بوده و یا در آتشفشانزایی اثر ناچیزی داشته است.پراکندگی جغرافیایی سنگهای آتشفشانی، تودههای نفوذی و توالی دگرگونی ژوراسیک ایران، نشانگر آن است که این پدیدهها، به ویژه در زون سنندج – سیرجان و بلوک لوت در بیشترین مقدار است.
مقدمه
نام سیستم کرتاسه از سنگ نهشتههای گل سفیدی اروپای شمالی گرفته شده که با 75 میلیون سال عمر، طولانیترین دورة مزوزوییک است.
در ایران، مرز ژوراسیک – کرتاسه به خوبی توصیف نشده و باور همگان بر آن است که این مرز با رخداد زمینساختی سیمرین پسین مشخص میشود که از نوع کوهزایی است. ولی، یافتههای نوین نشان میدهند که بر خلاف پندارهای موجود، در بسیاری از نقاط ایران، مرز آشکوبهای تیتونین (ژوراسیک پایانی) و بریازین (کرتاسة آغازی) تدریجی و از نوع محیطهای ژرف است. به سخن دیگر، رویداد نامگذاری شده به سیمرین پسین، در اوایل کرتاسة پیشین و پس از آشکوب بریازین و به احتمال قوی در زمان نئوکـومین (پیش از بارمین) رویداده که موجب خـــروج گستـــردة زمین از آب و برقـــراری شرایط قارهای شده است. به همینرو است که به جز زاگرس، حوضة فلیشی خاور ایران و مکران، نهشتههای پس از رخداد سیمرین پسین انباشتــههــای آواری سرخ رنگ است که با یک گذر تدریجی به ردیفهای کربناتــی اُربیتولیندار بارمین – آپتین میرسد. ردیفهای آواری مورد سخن (شوریچه در کپه داغ، سنگستان در ایران مرکزی، سازند نقره و ...) سنگوارة شاخص ندارند و بیشتر به لحاظ چینه نگاشتی به سن نئوکومین دانسته شدهاند.
در بیشتر نقاط البرز شمالی، سنگهای پلاژیک همگنی با سنگوارههای تیتونین (ژوراسیک پسین) و نئوکومین (کرتاسة پیشین) وجود دارد که تعیین مرز ژوراسیک – کرتاسه در آنها تنها به کمک یافتههای فسیلی امکانپذیر است. نکتة یاد شده نشان میدهد که در البرز شمالی، گذر از ژوراسیک به کرتاسه، آرام و تدریجی است و به جز ناحیة کلور که رسوبگذاری دریایی از ژوراسیک تا کرتاسة پسین پیوسته بوده (سید امامی، 1972)، در دیگر نواحی البرز شمالی، رویداد سیمرین پسین در زمان پیش از بارمین عمل کرده است.در البرز جنوبی، بر خلاف گزارشهای موجود که به یک ناپیوستگی رسوبی در مرز ژوراسیک -کرتاسه اشاره دارد، وجود سنگوارههای تیتونین و حتی تیتونین – نئوکومین در کوههای سهپایه (کرومبرگ، 1922) و (ریویه، 1933)، جنوب تهران (ریویه، 1941)، جام (علوی نایینی، 1972) و فیروزکوه (کشانی، 1367) گویای آن است که در مرز ژوراسیک - کرتاسه، شرایط زیستچینهای و سنگچینهای البرز جنوبی، تفاوت چندانی با البرز شمالی نداشته، ولی در البرز جنوبی دورههای فرسایشی پیش از بارمین (فاز فرسایشی سیمرین پسین) شدیدتر بوده و به طور محلی موجب فرسایش بیشتر نهشتههای نئوکومین و تیتونین شده است.پس از چرخههای فرسایشی پیش از بارمین (سیمرین پسین)، گسترههای وسیعی از البرز با دریای پیشروندة نئوکومین پوشیده شده است ولی شرایط رسوبی متفاوت همراه با تکاپوهای آتشفشانی سبب شده تا سنگهای کرتاسه البرز، به ویژه البرز جنوبی و البرز شمالی تفاوتهای آشکار داشته باشد و ارایة شرحی بر کرتاسة البرز تنها با تکیه بر ویژگیهای منطقهای امکانپذیر است.
در گسترههای وسیعی از آذربایجان، کهنترین سنگهای کرتاسه، ردیفهای کربناتی اُربیتولیندار، به سن بارمین- آپتین با رخنمون محدود و بسیار پراکنده است که به طور دگرشیب زمینهای گوناگون به ویژه رسوبهای زغالدار و دگرشکل شدة گروه شمشک را میپوشانند.
ردیفهای آلبین و جوانتر بیشتر نواحی آذربایجان نهشتههای شیلی – مارنی فلیش گونه هستند که به طور عموم، همراهانی از گدازههای بازیک زیردریایی دارند و به نهشت آنها در گودالهای پویای فروبوم، محدود به زونهای گسلی، اشاره دارند که از میان آنها، سه فرونشست زنجان – مراغه، فرونشست شمال تبریز - جلفا و فرونشست باختر ارومیه (ماکو- مهاباد) بارزتر است. در بیشتر فرونشستهای فروبومی، به ویژه در شمال تبریز و باختر دریاچة ارومیه، در زمان سنونین پسین با سرانجام گرفتن حوضههای فلیشی، شرایط آرام و سکویی، دوباره چیره شده است.
بلوک یزد – پشتبادام بخش باختری ریز قارة ایران مرکزی است گه توسط گسلهای طولی امتداد لغز راستگرد با تحدّب به سمت باختر از دیگر قسمتهای ایران مرکزی جدا میشود.
در این بلوک، ردیفهای تریاس بالا- ژوراسیک میانی (گروه شمشک) به خوبی چینخورده و نشانگر نوعی دگرگونی دینامیک است. دگر شکلی یاد شده و ماگمازایی ژوراسیک میانی (گرانیت شیرکوه) مدیون یک رویداد زمینساختی از نوع کوهزایی است. به همینرو، در این بلوک ردیفهای دوگر میانی – مالم وجود ندارد و سنگهای کرتاسه، با دگرشیبی زاویهدار، ردیفهای کهنتر از ژوراسیک میانی – بالایی را میپوشاند. ساختار بلوکی ناشی از رویداد سیمرین میانی سبب شده تا در این بلوک، سنگهای کرتاسه دو رخسارة متفاوت داشته باشند. نخست رخسارههای فلیشی که در حوضههای فروافتادة فروبومی نهشته شدهاند. دوم، رخسارة کربناتهای سکویی که نشانگر دریاهای باز ولی کم ژرفا است.