مقدمه
نام سیستم کرتاسه از سنگ نهشتههای گل سفیدی اروپای شمالی گرفته شده که با 75 میلیون سال عمر، طولانیترین دورة مزوزوییک است.
در ایران، مرز ژوراسیک – کرتاسه به خوبی توصیف نشده و باور همگان بر آن است که این مرز با رخداد زمینساختی سیمرین پسین مشخص میشود که از نوع کوهزایی است. ولی، یافتههای نوین نشان میدهند که بر خلاف پندارهای موجود، در بسیاری از نقاط ایران، مرز آشکوبهای تیتونین (ژوراسیک پایانی) و بریازین (کرتاسة آغازی) تدریجی و از نوع محیطهای ژرف است. به سخن دیگر، رویداد نامگذاری شده به سیمرین پسین، در اوایل کرتاسة پیشین و پس از آشکوب بریازین و به احتمال قوی در زمان نئوکـومین (پیش از بارمین) رویداده که موجب خـــروج گستـــردة زمین از آب و برقـــراری شرایط قارهای شده است. به همینرو است که به جز زاگرس، حوضة فلیشی خاور ایران و مکران، نهشتههای پس از رخداد سیمرین پسین انباشتــههــای آواری سرخ رنگ است که با یک گذر تدریجی به ردیفهای کربناتــی اُربیتولیندار بارمین – آپتین میرسد. ردیفهای آواری مورد سخن (شوریچه در کپه داغ، سنگستان در ایران مرکزی، سازند نقره و ...) سنگوارة شاخص ندارند و بیشتر به لحاظ چینه نگاشتی به سن نئوکومین دانسته شدهاند.
در بیشتر نقاط البرز شمالی، سنگهای پلاژیک همگنی با سنگوارههای تیتونین (ژوراسیک پسین) و نئوکومین (کرتاسة پیشین) وجود دارد که تعیین مرز ژوراسیک – کرتاسه در آنها تنها به کمک یافتههای فسیلی امکانپذیر است. نکتة یاد شده نشان میدهد که در البرز شمالی، گذر از ژوراسیک به کرتاسه، آرام و تدریجی است و به جز ناحیة کلور که رسوبگذاری دریایی از ژوراسیک تا کرتاسة پسین پیوسته بوده (سید امامی، 1972)، در دیگر نواحی البرز شمالی، رویداد سیمرین پسین در زمان پیش از بارمین عمل کرده است.در البرز جنوبی، بر خلاف گزارشهای موجود که به یک ناپیوستگی رسوبی در مرز ژوراسیک -کرتاسه اشاره دارد، وجود سنگوارههای تیتونین و حتی تیتونین – نئوکومین در کوههای سهپایه (کرومبرگ، 1922) و (ریویه، 1933)، جنوب تهران (ریویه، 1941)، جام (علوی نایینی، 1972) و فیروزکوه (کشانی، 1367) گویای آن است که در مرز ژوراسیک - کرتاسه، شرایط زیستچینهای و سنگچینهای البرز جنوبی، تفاوت چندانی با البرز شمالی نداشته، ولی در البرز جنوبی دورههای فرسایشی پیش از بارمین (فاز فرسایشی سیمرین پسین) شدیدتر بوده و به طور محلی موجب فرسایش بیشتر نهشتههای نئوکومین و تیتونین شده است.پس از چرخههای فرسایشی پیش از بارمین (سیمرین پسین)، گسترههای وسیعی از البرز با دریای پیشروندة نئوکومین پوشیده شده است ولی شرایط رسوبی متفاوت همراه با تکاپوهای آتشفشانی سبب شده تا سنگهای کرتاسه البرز، به ویژه البرز جنوبی و البرز شمالی تفاوتهای آشکار داشته باشد و ارایة شرحی بر کرتاسة البرز تنها با تکیه بر ویژگیهای منطقهای امکانپذیر است.
در گسترههای وسیعی از آذربایجان، کهنترین سنگهای کرتاسه، ردیفهای کربناتی اُربیتولیندار، به سن بارمین- آپتین با رخنمون محدود و بسیار پراکنده است که به طور دگرشیب زمینهای گوناگون به ویژه رسوبهای زغالدار و دگرشکل شدة گروه شمشک را میپوشانند.
ردیفهای آلبین و جوانتر بیشتر نواحی آذربایجان نهشتههای شیلی – مارنی فلیش گونه هستند که به طور عموم، همراهانی از گدازههای بازیک زیردریایی دارند و به نهشت آنها در گودالهای پویای فروبوم، محدود به زونهای گسلی، اشاره دارند که از میان آنها، سه فرونشست زنجان – مراغه، فرونشست شمال تبریز - جلفا و فرونشست باختر ارومیه (ماکو- مهاباد) بارزتر است. در بیشتر فرونشستهای فروبومی، به ویژه در شمال تبریز و باختر دریاچة ارومیه، در زمان سنونین پسین با سرانجام گرفتن حوضههای فلیشی، شرایط آرام و سکویی، دوباره چیره شده است.
بلوک یزد – پشتبادام بخش باختری ریز قارة ایران مرکزی است گه توسط گسلهای طولی امتداد لغز راستگرد با تحدّب به سمت باختر از دیگر قسمتهای ایران مرکزی جدا میشود.
در این بلوک، ردیفهای تریاس بالا- ژوراسیک میانی (گروه شمشک) به خوبی چینخورده و نشانگر نوعی دگرگونی دینامیک است. دگر شکلی یاد شده و ماگمازایی ژوراسیک میانی (گرانیت شیرکوه) مدیون یک رویداد زمینساختی از نوع کوهزایی است. به همینرو، در این بلوک ردیفهای دوگر میانی – مالم وجود ندارد و سنگهای کرتاسه، با دگرشیبی زاویهدار، ردیفهای کهنتر از ژوراسیک میانی – بالایی را میپوشاند. ساختار بلوکی ناشی از رویداد سیمرین میانی سبب شده تا در این بلوک، سنگهای کرتاسه دو رخسارة متفاوت داشته باشند. نخست رخسارههای فلیشی که در حوضههای فروافتادة فروبومی نهشته شدهاند. دوم، رخسارة کربناتهای سکویی که نشانگر دریاهای باز ولی کم ژرفا است.
در گسترة خور – جندق تغییرات زیاد در زمان پیشروی، رخسارة سنگی و ستبرای سنگهای کرتاسه، سبب شده تا در فواصل کوتاه، توالی یاد شده ویژگیهای گوناگون داشته باشند. ناپیوستگیهای رسوبی مکرر از ویژگیهای ردیفهای کرتاسة این منطقه است که میتواند نشانگر ناپایداری حاکم بر حوضة رسوبی باشد. بررسی سنگهای کرتاسة این منطقه، توسط محافظ و مشتاقیان (1963)، خسرو تهرانی (1977) و آیستوف و همکاران (1984) نشانگر آن است که :
در بلوک لوت به عنوان بخش خاوری ریزقارة ایران مرکزی، سنگهای کرتاسه دو رخسارة متفاوت دارند. در جنوب بیرجند، ردیفهای کرتاسة فلیش گونهاند و همراه با مجموعههای افیولیتی خاور ایران، به صورت ورقهای بُر خورده، و از پهنة فلیشی خاور ایران به حاشیة خاوری بلوک لوت جابهجا شدهاند و در نتیجه جایگاهی نابرجا دارند. در مناطقی که سنگهای کرتاسه برجا هستند، ردیفهای کربناتی رخسارة چیره است که به دو زمان کرتاسة پیشین و کرتاسة پسین تعلق دارند.
« سنگهای کرتاسة پایین » بلوک لوت ویژگیهای عمومی سنگآهکهای اُربیتولیندار کرتاسة ایران مرکزی را دارد که به صورت پیشرونده و در بیشتر جاها به طور دگرشیب بر روی سنگهای تریاس بالایی – ژوراسیک میانی (گروه شمشک) و یا سنگهای کهنتر نشستهاند. در اینجا نیز ردیفهای آغازین کرتاسة پایینی وجود ندارد و دادههای دیرینهشناسی نشان میدهد که پیشروی دریا، از زمان آپتین آغاز و تا آلبین و گاهی تا سنونین زیرین ادامه داشته است. همانند دیگر نقاط ایران مرکزی. پیشروی دریا با نهشتهای آواریهای درشت دانه آغاز و به سمت بالا ریزدانه میشوند و با یک گذر تدریجی به سنگآهکهای ضخیم لایه میرسد که در شمال خاوری لوت (دهسلم – رخنه) تا 1000 متر ستبرا دارد. اُربیتولین شاخصترین سنگواره است که به طور عموم، با بقایایی از بریوزوآر، مرجان و دوکفهای همراه است.
« سنگهای کرتاسة بالا » در بلوک لوت سن ماستریشتین دارند و طور دگرشیب ردیفهای کرتاسة پایین را میپوشانند که میتواند نشانگر ناپیوستگی رسوبی بزرگ از سنومانین تا ماستریشتین باشد. سنگهای کرتاسة بالای لـــوت با 500 متر ستبرا، با کنگلومرای سُرخرنگ آغاز و به طرف بالا، ابتــدا به ماسهسنگ و سپس به آهکهــای ماسهای و پس از آن به سنگآهکهـای تـــودهای ریفــــی تبدیل میشود که دارای (Orbitoides media d’ )ARCHIAC و دیگر سنگوارههای ماستریشتین است.در کوه گرماب، بر خلاف دیگر نقاط بلوک لوت، ردیفهای ماستریشتین، نهشتههای مارنی نواحی کم ژرفا است که میانلایههای نازکی از ماسهسنگهای آهکی و سنگآهکهای ماسهای دارد و به طور دگرشیب، سنگهای کهنتر از کرتاسة پایین (تریاس بالا – ژوراسیک میانی، گروه شمشک) را میپوشاند. ولی مرز بالایی آن با سنگهای رسوبی و آذرآواری پالئوسن – ائوسن همشیب و تدریجی است.
به جز ناحیة شیراز که در آن رسوبگذاری از ژوراسیک تا کرتاسه پیوسته بوده، در دیگر نواحی زاگرس، پس از ایست رسوبی ژوراسیک پایانی، گسترههای وسیعی از زاگرس با دریای پیشروندة کرتاسه پوشیده شده است. سنگهای کرتاسة زاگرس رخسارة سنگی یکسان ندارند و در شرایط رسوبی همسان نهشته نشدهاند. در ناحیة لرستان، توالی کرتاسه، شیلهای تیره رنگ پلاژیک است، در حالی که در ناحیة فارس، رخنمونهای کرتاسة پایین نشانگرکربناتهای سکویی است و لذا پذیرفته شده که در ناحیة لرستان، دریای کرتاسه بیشترین ژرفا را داشته و تغییرات رخسارهای به کربناتهای سکویی فارس، نشانگر کاهش ژرفا در آن امتداد است.
ادامه مطلب ...بررسی دیرینه جغرافیای کرتاسه توسط افشارحرب (1372) نشانگر آن است که به جز بخش شمال باختری کپهداغ (پیرامون گنبدکاووس) که رسوبگذاری دریایی از ژوراسیک به کرتاسه پیوسته است، در دیگر نواحی به ویژه در خاور و جنوب کپهداغ، در اواخر ژوراسیک و آغاز کرتاسه شواهدی از یک خشکیزایی گسترده را میتوان دید.
در پهنة مکران، سنگهای کرتاسه دو خاستگاه متفاوت دارند. در کربناتهای پیشکمانی جداکنندة مکران شمالی از مکران جنوبی، سنگهای کرتاسه بیشتر از نوع کربناتهای سکویی به همراه کمی روانههای آتشفشانی هستند. بخش بیشتر سنگهای کرتاسة مکران، آمیزهای از سنگهای اولترامافیک، مافیک و رسوبهای پلاژیک نواحی ژرفاند که در دراز گودالهای ژرف شکل گرفته و پیسنگ مکران را میسازند. سنگهای قارهای و اقیانوسی یاد شده نظم چینهای ندارند و بیشتر به صورت آمیزههای زمینساختی هستند که در فواصل کوتاه تغییر جنس میدهند. به همینرو نام و ویژگیهای گوناگون دارند. شکلهای زیر نشانگر نام واحدهای سنگی و ارتباط مکانی سنگهای کرتاسه در نواحی طاهرویی، میناب، فنوج و نیکشهر است که میتواند بیانگر بخشی از ویژگیهای کرتاسة مکران باشند. در ضمن، مجموعههای نفوذی بند زیارت، رمشک و همچنین نهشتههای فلیشی غیرقابل تفکیک و سنگآهکهای سکویی بخشهای دیگری از سنگهای کرتاسة مکراناند .