Geology Science

زمین شناسی- دانلود برنامه های زمین شناسی و کاربردی

Geology Science

زمین شناسی- دانلود برنامه های زمین شناسی و کاربردی

کامبرین در البرز – آذربایجان

به دلیل تفاوتهای آشکار در نوع رخسارهها و شرایط رسوبی، به ویژه وجود یک ناپیوستگی آشکار، سنگهای کامبرین البرز – آذربایجان را میتوان به دو مجموعة کامبرین پیشین و کامبرین میانی – بالایی تقسیم کرد.

کامبرین پیشین در البرز – آذربایجان: تا پیش از سال 1361، ماسهسنگ‎‎های سُرخرنگ سازند لالون را آغاز رسوبات کامبرین پیشین میدانستند. مطالعات حمدی (1989) نشان داد که مرز پرکامبرین – کامبرین از درون سازند سلطانیه میگذرد. به همین رو واحدهای سنگچینهای کامبرین پیشین البرز – آذربایجان عبارتند از: عضوهای 3، 4 و 5 سازند سلطانیه، سازند باروت، سازند زاگون و سازند لالون. گفتنی است که توزیع جغرافیایی سازندهای یاد شده منحصر به البرز – آذربایجان نیست. وجود توالیهای مشابه در نقاط مختلف ایران مرکزی و حتی کوههای زاگرس در خور توجه است و میتواند نشانة شرایط یکسان رسوبی در نواحی یاد شده باشد.

« عضوهای 3، 4 و 5 سازند سلطانیــه »، ویژگیهای سنگی و سنی مشابه ندارند. به عضـو 3 سازند سلطانیه « عضو دولومیت میانی( Middle Dolomite Mbr)» نام داده شده است که شامل 40 تا 72 متر سنگهای کربناتی چهرهساز است که 40 متر زیرین آن سنگآهکهای سیلیسی خاکستری تیره و بقیة آن دولومیت تا دولومیت آهکی روشن رنگ است. سنگوارههایی مانند پروتوکونودونتها، معرف آشکوب مانیکای(Manykay) از کامبرین پیشین است. عضو 4 سازند سلطانیه، به نام « عضو شیل بالایی  (Upper Shale Mbr) » شامل 40 تا 212 متر شیلهای رُسی – سیلتدار آهکی متمایل به سبز است که به طرف بالا به سنگآهکهای رُسی خاکستری تیرهرنگ تبدیل میشود. در برش دلیر، در پایة این عضو میان لایههایی از شیل آهکی فسفاتدار خاکستری تیره تا سیاهرنگ با حدود 15 متر ضخامت وجود دارد.

در عضو شیل بالایی انواع گوناگونی از فسیلهای پوستهدار، شکمپایان، هیولیتیدها، اسفنجها و کونودونتهای ابتدایی وجود دارد که تعلق این عضو را به آشکوب توماتین(Tommatian) قطعی میسازد.عضو 5 سازند سلطانیه به نام « عضو دولومیت بالایی (Upper Dolomite Mbr.) » شامل 250 تا 790 متر دولومیتهای تودهای، متبلور، صخرهساز، با رنگ روشن تا خاکستری روشن است. جلبکهای استروماتولیتی به ویژه انواع Collenia فراوانترین سنگوارة این عضو و نشانگر آشکوب آتابانین (Atdabanian) از کامبرین پیشین است.

از نگاه لاسمی (1379)، بخش بیشتر سازند سلطانیه از سنگهای کربناتی پدید آمده که در سکوهای نوع رمپ نهشته شدهاند و شامل دو توالی پسروندة بزرگ است. توالی نخست با پیدایش نهشتههای پیشروندة کربناتهای دولومیت پایینی آغاز و با بالا آمدن سطح آب دریا و ژرفتر شدن حوضه، نهشتههای کربناتی جای خود را به شیلهای تیره رنگ دارای چوآریا(Chuaria) ، وابسته به بخش شیل زیرین داده است. پس از پایین افتادن دوبارة سطح آب، رخسارههای کربناتی سکوی بخش دولومیت میانی بر جای گذاشته شدهاند. توالی دوم، با شیلهای تیره رنگ و فسفاتدار عضو شیل بالایی آغاز شده و با دولومیتهای بالایی پایان مییابد.

گفتنی است که جدا از البرز – آذربایجان، رخنمونهای مشابهی از سازند سلطانیه در نواحی دامغان، شیرگشت، کاشمر، ازبکوه، خمین، گلپایگان، اراک، تفرش گزارش شده است. در منطقة انارک، با وجود دگرگونی پیشرفته، گروه چاهگربه و مرمرهای لاک با سازند سلطانیه مقایسه شدهاند. در ناحیة عقدا، سازند شیلی هشم (Heshem Fm.) و سنگآهکهای جلبکساز عقدا (Aghda Fm.) قابل قیاس با عضو شیل بالایی و دولومیت بالایی سازند سلطانیه است.سازند باروت(Barut Fm.) : در محل بُرش الگو (17 کیلومتری جنوب باختری زنجان) شامل 714 متر شیلهای رسی – سیلتی و ماسهای دانهریز، بسیار میکادار به رنگ ارغوانی، کمی سبز - خاکستری و سیاه است که میانلایههایی از سنگآهک و دولومیت حاوی چرت و استروماتولیت، دارد. به دلیل داشتن گذر تدریجی با سازند سلطانیه (در زیر) و سازند زاگون (در بالا)، مقدار میانلایههای کربناتی در پایین به مراتب بیشتر از بخش بالایی است، به گونهای که باروت را میتوان سازند حدواسط سلطانیه و زاگون دانست.

در گذشته، سازند باروت بخشی از مجموعة اینفراکامبرین ایران دانسته میشد، ولی یافتههای فسیلشناسی جدید، جایگاه چینهشناسی و همچنین وجود انواع گوناگونی از سنگوارهها مانند Biconulites sp.، استروماتولیتها و دینوفلاژلهها سبب شده که سن قطعی این سازند آشکوب بوتومین (Botomian)از کامبرین پیشین باشد (حمدی، 1374). گسترش جغرافیایی سازند باروت محدود به البرز – آذربایجان نیست. جنوب سبزوار، شیرگشت، خاور تهران از مناطقی هستند که سازند باروت گزارش شده است. در شمال شهمیرزاد سمنان، سنگهای منسوب به سازند باروت، چهرة متفاوتی دارند. جدا از افزایش درخور توجه ضخامت، تناوبهای کربناتی به طور عمده محدود به بخش پایانی سازند است. در ناحیة انارک، ردیفهای مقایسه شده با سازند باروت، شیستهای کلریتی – اپیدوتی هستند که « واحد پَتیار » نام دارند (الماسیان 1997).

سازند شیلی زاگون (Zagun Shale Fm ) واحد سنگچینهای همگنی از شیلهای آهکدار، ماسهسنگ ریزدانة آرکوزی، سیلت سنگ میکادار زودفرسا است که رنگ متمایل به سُرخ ارغوانی دارد. در بُرش الگوی معرفی شده توسط آسرتو (1963)، ضخامت اندازهگیری شده در باختر آبادی زاگون، 453 متر است ولی در دیگر بُرشها، ضخامتهای متفاوتی از سازند زاگون گزارش شده است. به عقیدة اشتوکلین (1964) تغییر ضخامت سازند زاگون ناشی از تغییر رخسارة جانبی و تبدیل آن به سازند باروت است. ولی، به احتمال فاز فرسایش پیش از سازند بالایی (لالون)، نقش بیشتری دارد.بخش زیرین سازند زاگون به دلیل داشتن گل سنگ و سیلت سنگ سُرخرنگ، ترکهای گلی و قالب بلورهای تبخیری در یک محیط قارهای خشک و به گمان قوی در یک محیط پلایایی انباشته شده است. سنگهای بخش بالایی این سازند، معرف محیط رودخانة ماندری است (لاسمی، 1369).

سازند زاگون به جز بُرش کالشانه (ناحیة شیرگشت)، در دیگر برشها سنگواره ندارد. حمدی (1374) سن این رسوبات را معادل کامبرین پیشین و درخور مقایسه با سری لنین(Lenian) و به احتمال همارز آشکوب تویونین (Toyonian) میداند. توزیع جغرافیایی سازند زاگون در البرز – آذربایجان، نواحی گوناگون ایران مرکزی و حتی کوههای زاگرس درخور توجه است. در کافتهای پرکامبرین پسین – کامبرین ایران مرکزی و زاگرس، ردیفهای شیلی – سیلتی ارغوانی سازند زاگون، بدون داشتن جایگاه چینهشناسی شاخص، از جمله همراهان سریهای ریزو، دسو و هرمز است.

سازند ماسه سنگی لالون (Lalun Sandstone Fm): یکی از گستردهترین سازندهای کامبرین پیشین ایران است که به تقریب در همه جا ترکیب سنگشناسی مشابه دارد. شباهتهای ظاهری به ویژه رنگ و سنگشناسی این سازند با ماسهسنگ‎‎های دونین اروپا (ماسه سنگ سُرخ قدیمی (Old Red Sandstone) سبب شده بود تا این سازند به سن دونین دانسته شود. ولی، جایگاه چینهشناسی و نشانههای فسیلی موجود، تعلق آن را به کامبرین پیشین حتمی ساخته است.در محل بُرش الگو واقع در دامنة خاوری دره لالون، و دیگر نقاط ایران، سازند لالون شامل ضخامت متغیری (600 – 400 متر) از ماسه سنگ‎‎های آرکوزی، متوسط دانه، کوارتزی، متراکم، به رنگ سُرخ ارغوانی است که به داشتن چینهبندی متقاطع و موج نقش، شاخص است. با وجود گستردگی زیاد، منشأ این ماسهسنگهای کوارتزی دانسته نیست. با این حال، وجود گارنت، آپاتیت، گلوکونیت و فسفات سبب شده تا این ماسه سنگ‎‎ها نتیجة تخریب تودههای گرانیتی و سنگهای دگرگونی دانسته شوند که در محیطهای رودخانهای اکسیده انباشته شدهاند.مرز زیرین ماسه سنگ‎‎های لالون با ردیفهای سیلتی – شیلی زاگون تدریجی است به گونهای که گاهی تفکیک این دو سازند دشوار است. با این حال، در پارهای نقاط ایران (کوههای سلطانیه، پشتبادام، باخترکاشان، کرمان و 000) وجود افقهای کنگلومرایی و یا همبری لالون با ردیفهای کهنتر از سازند زاگون، سبب شده تا یک فاز فرسایشی پیش از لالون حتمی دانسته شود.

حقیپور (1974) به رویداد عامل این سطح فرسایشی موازی، «زریگانین(Zariganian) » نام داده است. مرز بالایی سازند لالون در همه جا نشانگر یک ایست رسوبی سراسری، وابسته به رخداد میلایین (Milaian) است.وجود یک عضو شیلی ارغوانی و واحدی از ماسهسنگ کوارتزیتی سفیدرنگ (کوارتزیت رویی (Top Quartzite) در بالای سازند لالون سبب شده بود تا این سازند به سه عضو تقسیم شود که در بین آنها ماسهسنگ‎‎های کوارتزی بیشترین سهم را دارند. ولی، هم اکنون پذیرفته شده که کوارتزیت رویی، مرز ناپیوستهای با ماسهسنگهای لالون دارد و ردیفهای پیش روندة کامبرین میانی – بالایی (سازند میلا) است. در ضمن عضو شیلی ارغوانی هم، به لحاظ چرخههای فرسایشی پیش از کوارتزیت رویی، در همه جا وجود ندارد. لذا، در زمینشناسی ایران « لالون » یادآور ماسهسنگهای آرکوزی سُرخ – ارغوانی کامبرین پیشین است. فقط در ناحیة کرمان، هوکریده و همکاران (1962) به ماسهسنگ‎‎های مشابه، « سری داهو (DahuSeries) » نام دادهاند، که با وجود اولویت در نامگذاری، چندان مورد استفاده نیست. به جز نشانههای فسیلی و آثار پایتریلوبیتهای گروه ردلیچیا (Redlichia) به نام کروزیانا(Cruziana) ، سازند لالون سنگوارة دیگری ندارد. و بنابراین، سن کامبرین پیشین آن بیشتر بر اساس جایگاه چینهشناسی است.تغییرات قائم رخسارههای رسوبی سازندهای زاگون و لالون نشان دهندة بخشی از یک ابرتوالی است که از جایگیری زیر محیطهای گوناگون ساحلی – دلتایی، رودخانة ماندری و پلایایی بر روی یکدیگر پدید آمدهاند (لاسمی و همکاران، 1375).

کامبرین میانی - پسین در البرز – آذربایجان : « سازند میلا »، واحد سنگچینهای معرف سنگهای کامبرین میانی – بالایی البرز – آذربایجان و دیگر نواحی ایران (به جز کرمان) است. برش الگوی سازند میلا توسط روتنر و همکاران (1963)، در میلا کوه دامغان، به ضخامت 585 متر اندازهگیری و معرفی شده است. نامبردگان به دلیل ناهمگنیهای موجود، سازند میلا را به 5 عضو تقسیم کردهاند که کم و بیش در بسیاری از نقاط ایران قابل شناسایی است.

« عضو 1 سازند میلا » : 189 متر دولومیت بدون فسیل همراه با میانلایههای مارنی و شیلی زردرنگ است.

« عضو 2 سازند میلا » : 89 متر سنگآهک، لایهلایه، کمی ماسهای به رنگ قهوهای تا خاکستری تیره است که تناوب ناچیزی از مارن و آهک مارنی دارد. تریلوبیت، بازوپا و هیولیتیده فراوانترین سنگوارههای این عضو هستند.

« عضو 3 سازند میلا » : به عنوان بارزترین عضو این سازند، شامل 82 متر سنگآهک دانه درشت روشن رنگ، بلورین گلوکونیتدار است. تریلوبیت (گروه Anomocarella) و بازوپایان (به طور عمده از جنس Billingsella) نشانگر قسمتهای زیرین و یا میانی کامبرین پسین هستند.

« عضو 4 سازند میلا » : 96 متر سیلت سنگ، ماسهسنگ، سنگآهک گلوکونیدار درشتدانه و مارن است که همچنان حاوی تریلوبیتها و هیولیتیده کامبرین پسین است.

« عضو 5 سازند میلا »: 129 متر شیل بدون فسیل، ماسهسنگ و سنگ آهکهای نازک لایه است که یک واحد ماسه سنگ کوارتزی سفید در قاعدة آن وجود دارد. در میلا کوه (بُرش الگو) این عضو سنگواره ندارد ولی، در دیگر نقاط ایران، تعلق عضو 5 به زمان اردویسین حتمی است. به همین دلیل، در بسیاری از گزارشهای زمینشناسی از سازند میلا به عنوان یک واحد سنگچینهای به سن کامبرین – اردویسین (کامبرو – اردویسین) یاد شده است. فرسایش پس از اردویسین سبب شده تا این عضو در همه جا وجود نداشته باشد .

لاسمی (1379) با توجه به رخساره و محیط رسوبــی، بر این باور است که عضو 5 سازند میلا در دریایی به نسبت ژرف و در پنجههای زیردریایی و دشت حوضهای نهشته شده است. مطالعات دیرینهشناسی سازند میلا درخور توجه است که از میان آنها میتوان به بررسی تریلوبیتهای سازند میلا توسط کوشان (1973) در نواحی میلاکوه، شهمیرزاد، حسنکدر، ابهر و روستای چپقلو اشاره کرد. در این مطالعات، کوشان در سازند میلا 7 زون زیستی جداگانه شناسایی کرده که مؤید سن کامبرین میانی تا اردویسین (ترمادوسین) است.

از نظر جغرافیایی، سازند میلا گستردگی زیادی، در البرز، آذربایجان، ایران مرکزی و زاگرس دارد. اما، به نظر میرسد که به طرف دامنههای شمالی البرز، سازند میلا پس از کاهش ضخامت، به تدریج حذف میشود. پایداری ویژگیهای سازند میلا در نواحی گوناگون ایران میتواند مؤید شرایط یکسان رسوبی حوضههای کامبرین میانی – پسین در گسترههای وسیعی از ایران باشد. یافتههای جدید زمینشناسی ایران نشان میدهد که:

* با توجه به شواهد روی زمین بستگی کوارتزیت رویی با سازند میلا بیشتر از سازند لالون است. به همینرو و بنا به توصیة کمیتة ملی چینهشناسی، کوارتزیت رویی از سازند لالون حذف و ردیفهای آغازین سازند میلا دانسته میشود و لذا، باید یک عضو به سازند میلا اضافه شود.

* همبری عضو 5 بُرش الگو با دیگر عضوهای این سازند ناپیوسته و از نوع دگرشیبی موازی است. به همین دلیل و همچنین به دلیل داشتن سن اردویسین، توصیة کمیتة ملی چینهشناسی ایران بر آن است که عضو 5، از سازند میلا حذف شود.

* با توجه به افزودن یک عضو (کوارتزیت رویی) به قاعدة سازند میلا و حذف یک عضو (عضو 5) از رأس این سازند، واحد سنگی میلا کماکان دارای 5 عضو خواهد بود، مشروط بر آنکه از عضوهای 1، 2، 3 و 4 بُرش الگو، با شمارههای 2، 3، 4 و 5 یاد شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد