دگرگونیهای منسوب به پرکامبرین کوههای البرز، تنها در دامنة شمالی این کوهها برونزد دارند که از آن جمله میتوان به شیستهای گرگان، دگرگونیهای اسالم – شاندرمن در جنوب باختری انزلی و دگرگونیهای علمکوه (باختر کلاردشت) اشاره کرد. بر خلاف گزارشهای متعدد موجود، پرکامبرین بودن سنگهای دگرگونی نواحی یاد شده چندان محرز نیست و به نظر میرسد که در فرآیند دگرگونی این نواحی زمینساخت برخوردی صفحههای ایران و توران، در زمان تریاس پسین و یا دگرگونی همبری (در ناحیة عَلَمکوه) نقش اساسی داشتهاند .
در ناحیة گرگان (شیستهای گرگان)، از حوالی گرگان تا حدود 120 کیلومتری باختر این شهرستان (جنوب خاوری نکا) تناوبی از سنگهای آتشفشانی بازیک دگرگون شده، کوارتزیت، کوارتزویک و به ویژه شیستهای تیره رنگ، برونزد دارد که مرز شمالی آن محدود به گسل خزر و در جنوب به وسیلة همبری گسل بر روی سنگهای پالئوزوییک بالایی رانده شده است که بخش قابل رؤیت آنها، حدود 1000 متر ستبرا دارد.
پیسنگ پرکامبرین زاگرس در هیچ نقطهای رخنمون ندارد ولی، با توجه به اندازهگیریهای مغناطیس هوایی، گرانیسنجی و بررسیهای چینهشناختی، این باور وجود دارد که پیسنگ زاگرس دنبالة شمال – شمال خاوری سپر عربی – نوبی(Arabian – Nubian Shiel) است که از شمال خاور آفریقا تا عربستان و حتی تا حوضة زاگرس ادامه دارد. اطلاعات ژئوفیزیکی نشان میدهد که در فروافتادگی دزفول، سطح پیسنگ در عمق 15 کیلومتری زیر سطح دریای آزاد است. در ناحیة لرستان این سطح در ژرفای 6 کیلومتر از سطح دریا قرار دارد ولی به سمت راندگی اصلی زاگرس، سطح پیسنگ به سرعت بالا میآید. بر اساس اندازهگیریهای گرانیسنجی، در فارس داخلی قاعدة پیسنگ در ژرفای 35 کیلومتر و در کوه دینار – زردکوه در ژرفای 55 کیلومتر است. تلفیق نتایج مغناطیس هوایی و گرانیسنجی گویای آن است که ضخامت پیسنگ زاگرس در حدود 25 تا 50 کیلومتر است، (مطیعی، 1372).
سنگهای نادگرگونی پرکامبرین ایران در شرایط رسوبی نابرابر تشکیل شدهاند و به همینرو میتوان آنها را به دو گروه بزرگ تقسیم کرد.گروه نخست، کهنتر بوده و بیشتر از نوع نهشتههای دریایی است که با ستبرای زیاد و یکنواختی ترکیب در بیشتر نواحی ایران رخنمون دارند.گروه دوم، که جوانتر و در بالا است، از رسوبهای بر قارهای (Epicontinental (تشکیل شده که گاهی به انواع تبخیری تبدیل میشود و در مقایسه با گروه نخست، ستبرای کمتری دارند.عامل اساسی در تفاوت شرایط رسوبگذاری در مجموعة نادگرگونی پرکامبرین ایران همان رویداد زمینساختی کاتانگایی است که ضمن چین دادن سنگهای بخش زیرین و تکاپوهای ماگمایی اسید، سبب شده تا شرایط دریایی به شرایط نزدیک قارهای تبدیل شود.
از نگاه ترکیب، رسوبهای دریایی نادگرگونی ایران بسیار یکنواخت بوده و گسترش بسیار زیادی دارند. این سنگها شامل ردیفی از سنگهای انباشته شده در آبهای کم ژرفا، مانند توفهای شیلی، سیلت سنگ و ماسهسنگ است که بین لایههایی از آذرآواری، گدازه اسید و یا لایههای دولومیتی دارند. رنگ متمایل به سبز در آنها عمومیت دارد و به واقع از ویژگیهای آنها است. با وجود تشابه بسیار زیاد سنگ رخساره و رنگ، به این سنگها در نواحی گوناگون، اسامی متفاوت داده شده است. جدول زیر معرف واحدهای سنگچینهای مورد سخن است که به خوبی با یکدیگر هم ارز و قابل قیاساند. گفتنی است که:
* دگرشیبی مرز بالای رسوبهای دریایی نشانگر عملکرد رخداد کاتانگایی است ولی این رویداد در همه جا شدت یکسان نداشته به همین رو در البرز مرکزی – آذربایجان سنگهای پرکامبرین پسین به ظاهر به طور همشیب بر روی سازند کهر دیده شده است، ولی یک تغییر ناگهانی سنگشناسی در فصل مشترک آنها وجود دارد.
رسوبهای کنار قارهای پرکامبرین ایران سنگهایی هستند که پس از رویداد زمینساختی کاتانگایی و پیش از کامبرین تشکیل شدهاند که بیشتر از انواع آواریهای کم عمق، گاهی تبخیری و آتشفشانی هستند. در گذشته برای این مجموعه، از واژة اینفراکامبرین Infracambrian)) استفاده میشد، چرا که این سنگها در زیر رسوبات کامبرین قرار داشتند و از سنگهای کم دگرگونی و یا دگرگونی پرکامبرین، با یک مرز ناگهانی از نظر سنگشناختی، درجة دگرگونی و ترکیب سنگی جدا بودند (هوشمندزاده و همکاران، 1367) ولی، امروز اغلب از آنها با نام «سنگهای پرکامبرین پسین » یاد میشود.
با توجه به یافتههای جدید، سنگهای پرکامبرین پسین البرز - آذربایجان منحصر به سازند بایندور و دو عضو زیرین سازند سلطانیه است. سازند هزارچال که گاه به سن پرکامبرین پسین و گاهی به کامبرین منسوب شده، یک واحد سنگچینهای پرسشآمیز است که نیاز به بازنگری دارد.
سازند بایندور توسط اشتوکلین و همکاران (1964) در کوه بایندور واقع در جنوب خاوری زنجان، به ضخامت 498 متر، مطالعه و معرفی شده است. این سازند، شامل ماسهسنگهای ارغوانی، شیلهای میکادار سیلتی و شیلهای ماسهای دانه ریز است که میان لایههایی از دولومیتهای قهوهای استروماتولیتدار دارد. جلبکهای استروماتولیتی و آرکئوسیاتیدها تنها سنگوارههای موجود است که فقط در میانلایههای دولومیتی دیده میشوند که به طور عموم به نوپروتروزوییک پسین (وندین) نسبت داده شدهاند.مرز زیرین سازند بایندور با گرانیت دوران از نوع دگرشیبی آذرین پی است ولی گاه (در قرهداغ) بایندور با سازند کهر ارتباط ناپیوسته دارد. در بالا، سازند بایندور به طور همشیب و پیوسته با سازند سلطانیه پوشیده میشود.
در ایران مرکزی، به ویژه در شمال کرمان، سنگهای پرکامبرین پسین، آمیزهای از رسوبات کنار قارهای و رسوبات تبخیـــری به نامهـای « سری ریـــزو(Rizu Series) » ، « سری دسو (Desu Series) »، « سری راور) Ravar Series) » و « سازند درین(Derin Fm.) » است.
« سری ریزو » نخستین واحد سنگچینهای پس از کوهزایی کاتانگایی است که به طور دگرشیب بر روی سری مراد نشسته است. پیچیدگی ساختاری و برونزدهای گنبدی سبب شده تا این سری نظم چینهای نداشته باشد، به همین دلیل بُرش الگو ندارد و ستبرای آن بین 400 تا 600 متر برآورد شده است. شیل، ماسهسنگ، کربنات و لایههای ایگنمبریت از سازندههای سری ریزو هستند که به طور معمول، سنگهای کربناتی در زیر، شیل و سنگماسه در وسط و سنگهای ریولیتی بنفش رنگ و توف در بالا قرار دارند. سنگوارههایی مانند Medusite, Sprigging و همچنین سن پرتوسنجی 595 تا 120± 760 میلیون سال (در معدن کوشک) سبب شده تا سری ریزو به سن پرکامبرین پسین باشد (هوکریده، 1962) .
در جنوب خاوری زاگرس، به ویژه در حدفاصل میان گسل کازرون در باختر و گسل میناب در خاور (حوضة فارس)، سنگهای پرکامبرین پسین رخسارة کولابی – تبخیری دارند که نخستین بار توسط تاورنیه (1642) مطالعه شده است. بر اساس شواهد موجود به نظر میرسد که در پی فازهای کششی رخداد کوهزایی کاتانگایی در نیمة جنوب خاوری زاگرس، حوضههای تبخیری تشکیل شده و رسوبات کولابی به همراه روانههای آذرین مربوط به فاز گرانیتزایی کاتانگایی در آن انباشته شده است.
گروه نمکدان (بوسک، 1919) و گروه خمیر (ریچارسون، 1926)، نامهای قدیمی این مجموعه است.در حال حاضر، رسوبهای تبخیری و سنگهای ماگمایی این حوضه به صورت حدود 115 گنبد نمکی برونزد دارند. جزیرة هرمـز یکی از این گنبدهای نمکی است و به همین دلیل، به این واحد سنگچینهای « سری هرمز » نام داده شده است.
سنگهای ماگمایی پرکامبرین ایران را میتوان به سه گروه جدا تقسیم کرد:
گروه نخست، سنگهای گرانیتی و میگماتیتهایی هستند که همزمان با رویداد کوهزایی کاتانگایی و سخت شدن پیسنگ به وجود آمدهاند. بنابراین از نوع نفوذیهای همزمان با کوهزایی و بیشتر با ترکیب شیمیایی کلسیمی – قلیایی (کالک آلکالن) هستند.
گروه دوم، سنگهای گرانیتی پس از کوهزایی و از نوع قلیایی هستند.
گروه سوم، همردیف بیرونی گرانیتهای قلیایی و به صورت سنگهای آتشفشانی هستند که در زیر و یا همراه با سنگهای پرکامبرین پسین بوده و نشانگر کشیدگی پوستة قارهای ایران در یک یا چند فاز کششی میباشند. نسبت دادن سنگهای ماگمایی موردنظر به پرکامبرین بر سه اصل سن پرتوسنجی، تزریق در سنگهای دگرگونی پرکامبرین و جایگاه چینهنگاشتی آنها، است.